loading...
آخرین ایستگاه
سنگر اطلاعات


مرتضی شجاعی بازدید : 506 سه شنبه 05 شهریور 1392 نظرات (0)

   اکبر طهماسبی باغینی ، فرزند حسن  در اول اردیبهشت 1342 در یکی از محله های قدیم شهر باغین از مادری به نام کبری متولد شد .
    پدرش کشاورز بود و دارای اخلاقی پسندیده بود . او  یاد گیری و آموزش را  از همان کودکی  با  اکبر  همراه کرد و با فرستادن اکبر به مکتب خانه محلی وی را  به خوبی با قرآن و احکام الهی آشنا کرد . اکبر با پشت سر گذاشتن دوران کودکی  به مدرسه محل سکونتش وارد شد و با علاقه به تحصیل پرداخت و تا سوم راهنمایی را در زادگاهش با موفقیت سپری کرد . در همین ایام  ثمرة تلاش مردمی علیه رژیم طاغوت یعنی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید . بعد از پیروزی انقلاب ، برای ادامه تحصیل رهسپار شهرستان کرمان شد . او  به دبیرستان بازرگانی کرمان  رفت و  در رشتة حسابداری ادامه تحصیل داد ودوره متوسطه را با موفقیت به  پایان رسانید .
 
    اتمام تحصیلات در سطح متوسطه همراه شده بود با شروع جنگ تحمیلی ، و آغاز جنگ  یعنی بی قراری شیر مردانی  چون اکبر . او روحش آرامش نداشت و به دنبال گمشده ای می گشت . در ابتدا  وارد بسیج شد و به نحوی با بسیج همکاری می کرد که حتی بعضی از شب ها همان جا می خوابید .
شهادت را این گونه دوست دارم از سال 1360  باکسب رضایت خانواده به همراه کاروان بسیج چندین بار  عازم جبهه شد و در  این مدت در عملیات های مهمی چون : بیت المقدس ، والفجر مقدماتی و عملیات والفجر 3  حضوری حماسی داشت . اکبر از همان ابتدا برای خودش فلسفه ای داشت ، می گفت : « شهادت این نیست که جنازه ات را بیاورند . خوب است شهید شوی و گمنام بمانی و من اینگونه شهادتی را دوست دارم . »

 

 

منبع مطلب : کتاب وصیت در آخرین ایستگاه


 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام. این وبلاگ متعلق است به آنانی که دعا داشتند ادعا نداشتند ، نیایـش داشتند نمایش نداشتند ، حیا داشتند ریا نداشتند ، رسم داشتند اسم نداشتند. متعلق است به شهیدی که میگوید بگذارید گمنام باشم که به خدا قسم گمنام بودن بهتر است از اینکه فردا افرادی وصایایم را شعار قرار دهند و عمل را فراموش کنند. اکثر مطالب این وبلاگ برگرفته از کتاب وصیت در آخرین ایستگاه میباشد. ------------------------------------------ مـــادرم زمـانــی کـــه خبـــر شهـــادتــم را شنیــدی گــریــه نــکن، زمـان تشیــع و تـدفینــم گــریــه نــکن، زمــان خــوانــدن وصیـــت نــامـه ام گــریــه نــکن؛ فقـط زمـانی گـریــه کـن کـه مــردان مـا غیــرت را فـرامــوش می کننـد و زنـــان مــا عفـت را *شهیـد سعیـد زقـاقـی* ------------------------------------------ گروهی مرگ را در آغوش گرفتند و شهید شدند؛ و ما را مرگ در بر گرفت و مردیم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    قالب وبلاگ را چگونه می بینید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 297
  • بازدید ماه : 140
  • بازدید سال : 15,654
  • بازدید کلی : 99,242
  • کدهای اختصاصی

    ساعت فلش مذهبی وصیت شهدا ذکر روزهای هفته اوقات شرعی
    دعای عظم البلا جنگ دفاع مقدس