حسین نامجو باغینی اولین فرزند خانوادة مذهبی علی نامجو و صغری خانم بود که در شهر باغین متولد شد . پدرش کشاورز بود و با زحمت بسیار مخارج خانه را اداره می کرد .
حسین پس از گذراندن دوران طفولیت وارد مدرسه شد . در آن ایام زندگی بسیاری از مردم با فقر و تنگدستی سپری می شد . به طوری که حسین پس از گذراندن دوران تحصیلی ابتدایی به دلیل مشکلات مالی درس را رها کرد و در کارگاه سفالگری مشغول به کار شد . با تلاش و جدیت در محیط کار به سرعت در کارش ترقی کرد. وی توانست در نوجوانی کارگاهی مستقل دایر کند . او چند سال بعد که جوانی برنا شده بود ، با همّت و تلاش بسیار و لطف خداوند کارش را ارتقا بخشید و موفق به احداث کارگاه آجر پزی در شهرستان کرمان شد و توانست زندگی خود را سر و سامانی بدهد . حسین بر این اعتقاد بود که باید به فقرا کمک کرد و با تمّکن مالی متوسطی که داشت . همیشه در امور خیر پیش قدم بود . سرانجام در سال 1336 با یکی از دختران فامیل به نام زهرا ازدواج کرد . مراسم ازدواج آنها در نهایت سادگی برگزار شد . آنها زندگی مشترک خود را در شهرستان کرمان آغاز کردند .
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی ، دشمن اقدام به انهدام کارخانه ها و پالایشگاههای نفت کرد که این امر سبب شد سوخت مورد نیاز کوره ها به پایین ترین سطح برسد و عملاً باعث تعطیلی بسیاری از کارگاهای سوختی شود . اینجا بود که حسین به شغل رانندگی روی آورد و سرانجام در سال 1360 به ندای امام لبیک گفته و به سوی جبهه ها شتافت و به عنوان راننده آمبولانس به فعالیت پرداخت . کار عمدۀ او در جبهه حمل مصدومین و مجروحین بود تا اینکه عملیات فتح المبین پیش آمد . ایشان چندین بار برای حمل مجروحین به خط مقدم جبهه رفت و لحظاتی را با فرازندانش که در خط مقدم بودند ، گذراند و خداحافظی کرد . در مسیر برگشت از خط مقدم خودرو او مورد اثابت خمپاره قرار گرفته و شهید برای همیشه مفقود و در کنار دیگر شهدای گمنام قرار گرفت . او پنج فرزند را به عنوان خدمتگزار جامعه اسلامی به ودیعه گذاشته که یکی از آنها – ماشالله نامجو - بعد از مدت کوتاهی کوله بار شهادت را بربسته و به او ملحق شد .
منبع مطلب : کتاب وصیت در آخرین ایستگاه