loading...
آخرین ایستگاه
سنگر اطلاعات


مرتضی شجاعی بازدید : 541 شنبه 02 شهریور 1392 نظرات (0)

عبدالله رضایی در روستای استخروئیه از توابع شهر باغین در خانواده ای نسبتاً پر جمعیت متولد شد . پس از پایان دوره ابتدایی در زادگاهش به دلیل نبودن امکانات در مقاطع تحصیلی بالاتر مجبور به ترک تحصیل شد . اما به دلیل علاقه زیاد به طلبگی در سن 13 سالگی وارد حوزة علمیة معصومیه شهرستان کرمان شد . پس از یک سال  فراگیری دروس مذهبی در شهرستان کرمان عازم  حوزه علمیه کرمانی ها در قم شد . بیش از 8 سال از عمرش را در آنجا سپری کرد .
 در حین تحصیلات حوزوی ، توانست تحصیلات کلاسیک خود را نیز تا پایان دوره متوسطه در رشتة ادبیات به پایان برساند .
عبدالله که در جریان مبارزات مردمی علیه رژیم حضوری فعال داشت ، بعد از  پیروزی انقلاب اسلامی از استان قم به کرمان بازگشت و در سپاه پاسداران مشغول به خدمت گردید . ابتدا مدتی را در شهرستان بافت و سپس در بم به خدمت مشغول شد و از آنجا مجدداً به کرمان بازگشت و مدتی در جهاد سازندگی به انجام مسئولیت پرداخت . بعد از داشتن مسئولیت های متفاوت ، ریاست انجمن های اسلامی مدارس را برعهده گرفت . سرانجام در ظهر روز شنبه مورخ   04/08/1359 در حال خروج از بخش روابط عمومی خواهران انجمن اسلامی مدارس به دست گروهی از  منافقین ترور گردید . در روز چهارشنبه مورخ  7/8/1359 به علت خونریزی شدید در حال تلاوت آیه شریفه (سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر ؛ )
 (منزه است آن کسی که بنده اش را شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد،آن جایی که برکت دادیم پیرامونش را . سیر داد تا آیات خود را به او بنماید که خدا به حقیقت شنوا و بینا است .) به شهادت رسید .

 

منبع مطلب : کتاب وصیت در آخرین ایستگاه


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام. این وبلاگ متعلق است به آنانی که دعا داشتند ادعا نداشتند ، نیایـش داشتند نمایش نداشتند ، حیا داشتند ریا نداشتند ، رسم داشتند اسم نداشتند. متعلق است به شهیدی که میگوید بگذارید گمنام باشم که به خدا قسم گمنام بودن بهتر است از اینکه فردا افرادی وصایایم را شعار قرار دهند و عمل را فراموش کنند. اکثر مطالب این وبلاگ برگرفته از کتاب وصیت در آخرین ایستگاه میباشد. ------------------------------------------ مـــادرم زمـانــی کـــه خبـــر شهـــادتــم را شنیــدی گــریــه نــکن، زمـان تشیــع و تـدفینــم گــریــه نــکن، زمــان خــوانــدن وصیـــت نــامـه ام گــریــه نــکن؛ فقـط زمـانی گـریــه کـن کـه مــردان مـا غیــرت را فـرامــوش می کننـد و زنـــان مــا عفـت را *شهیـد سعیـد زقـاقـی* ------------------------------------------ گروهی مرگ را در آغوش گرفتند و شهید شدند؛ و ما را مرگ در بر گرفت و مردیم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    قالب وبلاگ را چگونه می بینید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 314
  • بازدید ماه : 157
  • بازدید سال : 15,671
  • بازدید کلی : 99,259
  • کدهای اختصاصی

    ساعت فلش مذهبی وصیت شهدا ذکر روزهای هفته اوقات شرعی
    دعای عظم البلا جنگ دفاع مقدس