loading...
آخرین ایستگاه
سنگر اطلاعات


مرتضی شجاعی بازدید : 529 چهارشنبه 30 مرداد 1392 نظرات (1)

مهدی نامجو باغینی ، فرزند قوام و صغری خراسانی در دهم شهریور سال 1343 در خانواده ای مذهبی در شهر باغین  متولد شد . او سومین فرزند خانواده بود . با گذشت  سه سال از عمر با برکتش  به همراه خانواده از باغین به شهرستان کرمان عزیمت نمود . از همان کودکی با برادرش – شهید حمید نامجو- انس گرفت و تحت تربیت او  تعالیم مذهبی را به خوبی فرا گرفت . دوران کودکی ونوجوانی  مهدی پر شده بود از اعتراضات مردمی علیه شاه ملعون ،  و در حالی دوره تحصیلی راهنمایی را به پایان رسانیدکه انقلاب به اوج خود رسیده بود . با اینکه سن کمی داشت ، دوشادوش برادربزرگترش –شهیدحمیدنامجو- در تظاهرات مردمی علیه رژیم ستم شاهی فعالانه شرکت می کرد تا  اینکه در 24 آذر سال 1357 برادرش به دست دژخیمان رژیم سلطنتی به شهادت رسید و غمی سنگین از دوری برادر بر شانه های او گذاشت . اما  این هجران باعث شد که مهدی در ادامه راه برادر خویش بیش از پیش مصمم باشد و تا به ثمر نشستن شکوفه های انقلاب لحظه ای آسودگی خاطر به خیال خود وارد نکند .
با پیروزی انقلاب اسلامی ، بر خود احساس تکلیف واجب کرد تا ضمن تحصیل در سنگر دانش به سیل خروشان نیروهای مردمی محافظ انقلاب بپیوندد . یک سال بعد از شروع جنگ تحمیلی ، یعنی در تیرماه 1360 با خیل بسیجیان عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل در جنوب کشور شد و خود را جزء فدائیان گروه تخریب به عنوان تخریب چی ممتاز در جلو نیروهای رزمنده قرار داد و در عملیاتی  شهادت طلبانه که در کرخه نور برای پاکسازی میدان مین رفته بود ، با انفجار مین به شدت از ناحیه سر ، چشم و دست مورد اصابت ترکش های مین قرار گرفت و به مدت دو سال در لباس جانبازی بستری شد . ایشان با اینکه به شدت مجروح شده بود ، اما دارای روحی بلند و بزرگ مرتبه بود و در بین اطرافیان با نام شهید زنده شناخته می شد تا اینکه در تاریخ 17 شهریور سال 1362 به جمع شهدای همرزمش پیوست . مزار وي در گلزار شهداي كرمان واقع‌ است .

 

راهش پر رهرو و يادش گرامي باد .

 

منبع مطلب : کتاب وصیت در آخرین ایستگاه

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط حسین نامجو در تاریخ 1392/06/04 و 14:12 دقیقه ارسال شده است

سلام برادر خداحفظتون کنه التماس دعا
پاسخ : سلام
ممنون


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام. این وبلاگ متعلق است به آنانی که دعا داشتند ادعا نداشتند ، نیایـش داشتند نمایش نداشتند ، حیا داشتند ریا نداشتند ، رسم داشتند اسم نداشتند. متعلق است به شهیدی که میگوید بگذارید گمنام باشم که به خدا قسم گمنام بودن بهتر است از اینکه فردا افرادی وصایایم را شعار قرار دهند و عمل را فراموش کنند. اکثر مطالب این وبلاگ برگرفته از کتاب وصیت در آخرین ایستگاه میباشد. ------------------------------------------ مـــادرم زمـانــی کـــه خبـــر شهـــادتــم را شنیــدی گــریــه نــکن، زمـان تشیــع و تـدفینــم گــریــه نــکن، زمــان خــوانــدن وصیـــت نــامـه ام گــریــه نــکن؛ فقـط زمـانی گـریــه کـن کـه مــردان مـا غیــرت را فـرامــوش می کننـد و زنـــان مــا عفـت را *شهیـد سعیـد زقـاقـی* ------------------------------------------ گروهی مرگ را در آغوش گرفتند و شهید شدند؛ و ما را مرگ در بر گرفت و مردیم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    قالب وبلاگ را چگونه می بینید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 269
  • بازدید ماه : 112
  • بازدید سال : 15,626
  • بازدید کلی : 99,214
  • کدهای اختصاصی

    ساعت فلش مذهبی وصیت شهدا ذکر روزهای هفته اوقات شرعی
    دعای عظم البلا جنگ دفاع مقدس